سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای خاطره ها
 
قالب وبلاگ

نقـش یـــک درخــت خشک را

در زنـدگی بازی میکـنم

نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم

یا هیزم شکن پـیــر...!!

 

دیر باریدی باران ،

خیلی دیر !

من مدتهاست

در حجم نبودن کسی

خشکیده ام …

یِـ ـک وَقت هآیے دَر زِندِگے مے رِسَد که بآیَد دَستَت رآ بِزَنے زیـ ـر چآنه اَت وَ جَریانِ زِندِگے ات رآ فَقَط

تَمآشآ کُنے

نمیدانم کجای قصه ایستاده ای...<\/h2>

که از حواس لحظه هایم <\/h2>

پرت نمیشوی!!<\/h2>


خارپشتی شده‌ام

 که تیغ‌‌هایش

دنیای امنی برایش ساخته

اما ...

حسرت نوازشی عاشقانه

  تا ابد ...           

بر دلش مانده است..!!!

هر جا که می بینم نوشته است :


خواستن توانستن است ”


آتش می گیرم !


یعنی چه ؟!


یعنی او نخواست


که نشد ؟

پاک ترین هوای دنیا...

همان لحظه ای است...

که دلهایمان هوای هم را میکند...!!!



درد دارد وقتے که من عاشقانہِ ہِایم رامی نویسم   
دیگران یاد عشقشان مے افتند... 
  اما تو ....  
بیخیالے...


 


[ شنبه 92/3/4 ] [ 7:33 عصر ] [ فرگل ] [ نظر ]
دلـم مـی خـواهـد . . .


یـک مـیـس کـال بـاشـم بـرایـت . . .

شـمـاره ای کـه . . .

سـیـوش نـکـرده بـاشـی !

... ... ... زیـر لـب . . . تـکـرارم کـنـی . . .

... ... بـه یـادم نـیـاوری .. .

دلـم مـی خـواهـد . . .

بـی اجـازه ی تـ ـو . . .

پـادشـاهـی کـنـم در نـاخود آگـاهـت.....

 

 


[ شنبه 92/3/4 ] [ 7:11 عصر ] [ فرگل ] [ نظر ]

سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !


[ شنبه 92/3/4 ] [ 7:8 عصر ] [ فرگل ] [ نظر ]

اگه غمهاتو از یادم نبردم

ولیکن پابه پات غصه خوردم

اگه برای تو هیچی نداشتم

واست از مهربونی کم نذاشتم

اگه واسه تو دلگرمی نبودم

ولی درحد سرگرمی که بودم

بی انصافی نکن تغییر کردی

منو از زنده بودن سیر کردی

ولی باز به تو حسی خاص دارم

عزیزم خب منم احساس دارم

از عشقت بی رمق شد تارو پودم

منو برگردون اون جایی که بودم

پیشم بودی ولی مغرور بودی

بهت نزدیک بودم دور بودی

ستاره بودی اما توی شبهام

همیشه سردوسوت وکور بودی

همیشه سردو سوت وکور بودی

بلاهایی سرم اوردی اما

بگو من کی شکایت کرده بودم

بیا برگرد همونجوری که رفتی

به بی مهریتم عادت کرده بودم

کی مثل من کنارت پابه پا بود

کی با خوب وبد تو زندگی کرد

چقدر اسون تو رفتی وندیدی یکی پشت سرت خون گریه میکرد

یکی پشت سرت خون گریه میکرد

5a26vr7x5aj5fhrcj60.jpg


[ شنبه 92/2/28 ] [ 7:46 عصر ] [ فرگل ] [ نظر ]

چطوردلت اومد بری بعد هزارتا خاطره

تاوان چی رو من میدم اینجا کنار پنجره

چطور دلت اومد بری

چطورتونستی بد بشی

تو اوج بیکسی چطور تونستی ساده رد بشی

چطور دلت میاد با من اینجوری بی مهری کنی

شاید همین الان تو هم داری به من فکر میکنی

چطور دلت اومد که من

اینجوری تنها بمونم

رفتی سراغ زندگیت  نگفتی شاید نتونم

دلم سبک نشد ازت دلم هنوز میخواد بیاد

حتی با اینکه میدونم

شاید دیگه منو نخوای

بذار که راحتت کنم،از توی رویات نمیرم

میخوام کنار پنجره به یادت اروم بمیرم...

b513_2e9955144b6586e1d949.jpg

 


[ دوشنبه 92/2/23 ] [ 1:6 عصر ] [ فرگل ] [ نظر ]
<< مطالب جدیدتر           

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

لینک دوستان
امکانات وب
  • یزد
  • خرید بک لینک
  •