صدای خاطره ها
|
عشقه من باش تا نمیرم
این منِ بهانهگیر، آنقدر درگیرِ بهانهگیری بود که یک لحظه هم به باورش خطور نکرد!!!!! که تو در تمام لحظهلحظه روزگارش دوستشداشتی! که دوستش داری! که… خدا بگذرد از این منِ کمحواس! که حواسش به این همه سکوت عاشقانه تو نبود! که… آنقدر داد و بیداد کرد، نفهمید چشمهایت مدام عشق را زمزمه میکنند!… که نگاهت طعم ناب عاشقی را دارند!… که… من همیشه و هنوز چقدر دوستت میدارم و تو… همیشه و هنوز چقدر دوستم میداری! و من هر روز دعا میکنم: خدا پرندههای عشق را به هم برساند و حفظشان کند. خوب به یاد دارم آن روزی را که نگاهی چکید روی صورتم! و خوبتر به خاطر دارم که تمام پرندهها خداخدا میکردند که باران ببارد!!! دانه به دانه. با اعتماد و امید... خوب میدانم که همیشه باید به .....اعتماد کرد!!! به خاطر همین اعتمادِ خوشایند است که چشمهایم با من نشستهاند و انتظار آمدنت را... نفس نفس میکشند! عزیزم...
خــــــدایـــــا... آغوشت را امشب به من می دهی ؟ برایِ گفتن!چیزی ندارم اما برای ِ شنفتن ِ حرفهایِ تو گوش بسیار . . تو بگویی : مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . . می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جانِ دلم . . می شود بیایی ؟ تــــمــــنــــا می کنم
تا مالِ ?ک? م?ش? ،
نوشته ها بهانه است
[ شنبه 92/5/5 ] [ 8:38 عصر ] [ فرگل ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |